کوچک من ...

ساخت وبلاگ
نویسنده : منا فلاحتی - ساعت ۳:٠۳ ‎ب.ظ روز ۱٩ امرداد ۱۳٩٢

تنها دستان کوچک تو برایم مانده ... وآن چشمان درشت سیاهت که خیره می ماند به چشمانم وتمام دنیای من است آنچه درونشان موج می زند.

 بزرگ شدم وقتی بزرگت می کردم.

غم هایم را فراموش می کردم زمانی که سرت راروی شانه ات می گذاشتی وباچشمان مظلومت نگاهم می کردی ...یواش یواش به سمتم می آمدی وبرایم شکلک در می آوردی تابخندانیم ... تابادست کوچک ومهربانت اشکم راپاک کنی... .

کوچکی ولی می فهمی ... مرا می فهمی ... گوش می دهی بمن ... من بزرگت کرده ام ...همیشه با من بودی... هرلحظه... پس فقط تومی فهمی چه برمن گذشته است ...

ولی ...حالا ...

من خیلی می ترسم...

می ترسم که تو هم ترکم کنی ...

نکند توراازمن بگیرند؟!... من که نمی گذارم...

نمی روی می دانم ... ... می روی؟ !

من میترسم به انداره ی عمق چشمانت میفهمی که ... .

منا فلاحتی

92/05/19


من و خدا...
ما را در سایت من و خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4monafalahatie بازدید : 340 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 13:58